اهل تقوا کسانى هستند که ملائکه، انبیا، ائمه، لقمههاى غذا، گندمها که از زمین بیرون مىآیند، همه آرزویشان را مىکشند، دعا مىکنند، نخودها، لوبیاها، عدسها، هندوانهها، همه. به آثار الهى نگاه کنید! همه از خدا مىخواهند: الهى! ما را در دهان بندگان خوب خودت ببر، جاى ما را جاى خودت قرار بده، تو کجا هستى؟ ما را همانجا ببر.
نعمتها و ارواح طیبه در به در دارند دنبال شما مىگردند، عالم دنبال شما است.
شیعه در انتظار دیدن محبوب
حجت الاسلام والمسلمین استاد شیخ حسین انصاریان در ادامه جلسه بیست و چهارم درس اخلاق خود درباره "وسائل هدایت" میگوید: سند قرآنى دارم: لحظه مردن به ما مىگویند: « فَادْخُلِى فِى عِبَـدِى »(1) آنها دنبال شما هستند.
امام على علیهالسلام در نهج البلاغه مىگوید: « فانما ینتظر بأوّلکمُ آخرکم »(2)
ما که مردیم و وارد عالم بعد شدیم، چشممان به درب برزخ است که چه وقت شما اهل بیت علیهمالسلام پیش ما مىآیید. ما منتظر شما هستیم.
رجعت یاران امام زمان علیهالسلام
شیخ محمد تقى بافقى نزدیک حرم حضرت عبدالعظیم داشت از دنیا مىرفت، شخصى بالاى سرش گریه مىکرد، گفت: چرا گریه مىکنى؟ مگر من کجا مىخواهم بروم که تو گریه مىکنى؟ من یک عمرى است که چشم به در بودم که امام زمان علیهالسلام بیاید، نیامد.
مگر معارف ما نمىگویند: وقتى مرا دفن کنید، صداى امام زمان علیهالسلام که از مکه بلند شد، من از قبر بیرون مىآیم و به سراغش مىروم، چرا گریه مىکنى؟
امام صادق علیهالسلام نشسته بودند، پیرمردى گریه مىکرد، فرمود: چه شده است؟ گفت: دوازدهمى شما را ندیدم و دارم مىمیرم.
فرمود: غصه ندارد، در قبر عین عروس شب اول عروسى، تو را مىخوابانند، صداى دوازدهمى ما که بلند شد، اگر دلت بخواهد، خدا تو را برمىگرداند. با او باش و دوباره بیا.
عالم به انتظار ما است. خرما و گندم دنبال ما مىدوند، نه ما دنبال آنها. اینها همه از آثار تقوا است.
علامه مجلسى و شخص بىدین
به محضر مبارک علامه ملا محمد تقى مجلسى گفت: آقا جان! دیوار به دیوار خانه ما یک همسایه دارم، خیلى آدم بىدینى است، چه کنم؟ جایم را هم نمىتوانم عوض کنم، پول هم ندارم، زبانى هم ندارم که او را با خدا آشتى بدهم، چه کنم؟
فرمود: ببین یک شب مىتوانى دعوتش کنى، من هم مىآیم، دو کلمه با او حرف بزنم، گفت: نمىدانم مىآید یا نه.
آمد به آن شخص لات مسلک گفت: ببخشید! ما همسایه شما هستیم، شما هر شب اینجا جلسه آواز و مطرب و شلوغى تا صبح، البته ما که مزاحمتان نیستیم، اما یک شب شام به خانه ما تشریف بیاورید.
گفت: عیبى ندارد، فردا شب مىآیم، آمد(خدمت علامه مجلسی) و گفت: آقا! فردا شب مىآید، فرمود: من نمازم را مىخوانم و مىآیم.
ملاقات علامه مجلسى با شخص بىدین
زودتر ایشان آمد و نشست، آن لات، قلدر و چاقوکش آمد، چشمش به ملا محمد تقى افتاد، اخمهایش در هم شد که این را براى چه دعوت کردهاى؟
نه سلامى و نه علیکى، آمد و یک گوشه نشست و تکیه داد، سکوت کرد، بعد گفت: یک سؤال، مرحوم مجلسى خیلى آرام فرمود: بپرسید، گفت: شما آخوندها در این دنیا چه مىگویید؟
ایشان فرمودند: ما که هیچ چیزى نمىگوییم، چون ما که از خودمان چیزى نمىگوییم. یا قال الله، یا قال الرسول، یا قال الصادق و...، ما از خودمان چیزى نمىگوییم.
علامه به آن لات گفت: شما چه مىگویید؟ گفت: ما اصل و فرع حرفمان این است که در این دنیا صفا داشته باش.
فرمودند: من معنى صفا داشته باش را نمىفهمم، گفت: شیخ! تو عالمى، این همه درس خواندى، نمىدانى؟
فرمود: نه، من زبان شما را که نمىفهمم، من زبان طلبهها را مىفهمم، صفا داشته باش یعنى چه؟
گفت: یعنى نمک کسى را چشیدى، نمکدان را نشکن.
گفت: عجب! بعد به آن لات گفت: چند ساله هستى؟ گفت: به سن و سالم چکار دارى؟ گفت: شصت سال.
فرمود: در این شصت سال تا حالا نمک خدا را خوردى؟
آن لات سرش را پایین آورد، نمک خدا؟ ما که از رحم مادر نمک خدا را خوردیم، نکند الان یقه ما را بگیرد و بگوید نمکدان را شکستى؟ ما که شصت سال است نمکدان را شکستهایم.
بلند شد، مرحوم مجلسى فرمود: کجا مىروى؟ بلند بلند گریه کرد و رفت.
صاحبخانه دوید و گفت: آقا! شام، گفت: سیر شدم، چیزى نمىخواهم.
برگشت و گفت: آقا! چکارش کردى؟ علامه فرمود: معالجه شد، آشتى کرد.
ارزش اهل تقوا از زبان امام عسگرى علیهالسلام
قیمت شما را هم بگویم؟ امام عسگرى علیهالسلام مىفرماید: کل دنیا را تبدیل به یک لقمه کنند و به دست من بدهند، من به یکى از مردم مؤمن با تقوا بگویم دهانت را باز کن، من کل عالم که یک لقمه شده با دست خودم در دهان او بگذارم، مىترسم که از اداى حق او برنیامده باشم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرماید: اینها وقتى وارد محشر مىشوند، اگر ما صد و بیست و چهار هزار پیغمبر در صحراى محشر نشسته باشیم، بیایند و از جلوى ما رد بشوند، ما به احترام آنها بلند مىشویم، و اگر سواره باشیم پیاده مىشویم.