«آماده باش نیزه داران دو شاه به قصد تصاحب شمال و جنوب ارتفاعات المپ!» این شاید یک تیتر حماسی برای رقابت پنهانی باشد که بنابر شواهدی چون برخی تغییرات، ماه هاست در ورزش کشور آغاز شده.
سایت خبری بازتاب نوشت: «آماده باش نیزه داران دو شاه به قصد تصاحب شمال و جنوب ارتفاعات المپ!» این شاید یک تیتر حماسی برای رقابت پنهانی باشد که بنابر شواهدی چون برخی تغییرات، ماه هاست در ورزش کشور آغاز شده تا پس از پایان المپیک لندن، کنار زدن رئیس و دبیرکل فعلی کمیته ملی المپیک کار چندان دشواری نباشد و حتی در صورت موفقیت کاروان ایران در المپیک مهره هایی نزدیک تر به یکی از اشخاص مسئله دار در راس این حوزه نیز قرار گیرد و کمیته ملی المپیک به مدت چهار سال (تا پاییز 2016) در اختیار این عده باشد اما چه باید کرد که در صورت اراده مشایی و تیمش، توان در اختیار گرفتن کمیته ملی المپیک به عنوان نبض ورزش ایران در داخل و سطح بین الملل فراهم نباشد؟ به نظر می رسید با تشکیل وزارت ورزش و جوانان، تنها یک تغییر نام و تجمیع قدرت اجرایی رخ ندهد، اما مخالفت دولت با چنین طرحی و سپس تاخیر طولانی در معرفی وزیر به مجلس، باعث شد این نهاد حاوی ساختاری نو برای ورزش کشور نباشد و تکالیفش در حد یک پشتیبان برای هر دو حوزه ورزش و جوانان کاهش یابد. وزارت ورزش و جوانان با همان ساختار سازمان تربیت بدنی و تنها با افزودن یک معاونت تحت عنوان «ساماندهی امور جوانان» که در ساختمان سازمان جوانان مستقر است، شکل گرفت و شخصی متصدی این حوزه شد که نه سابقه جدی در حوزه ورزش داشت و نه سابقه جدی در حوزه جوانان. طی شش سال و چند ماه اخیر، عباسی سومین شخصی بود که در صدر ورزش قرار گرفت و سومین مسئول در راس امور جوانان کشور و چون اهل این حوزه نیز نبود، همان سیاست های علی سعیدلو که مورد انتقاد جدی نمایندگان مجلس بود، پی گرفت. نه حمید سجادی معاون امور ورزش قهرمانی و حرفه ای را که حاضر نشده از مشایی و تیمش اعلام برائت کند و حتی عدم احراز رایش برای وزارت ورزش و جوانان نیز بی ارتباط با این موضوع نبود، تغییر داد، نه عباس شوقانی، معاون مالی سعیدلو را کنار زد که هنوز درباره نوع پرداخت هایش به فدراسیون ها نقدهای جدی مطرح است و نه معاونت بانوان را با تغییر اکبرآبادی فعال تر کرد که حتی خلاف توقعات نیز پیش رفت و در حرکتی بی ربط معاونت امور بانوان و معاونت ورزش همگانی را با هم ادغام کرد تا قدرت اکبرآبادی بیشتر شود! در واقع اگرچه علی سعیدلو دیگر در راس ورزش حضور عینی ندارد، اما مهره هایی که چیده به جز دسته مدیرانی که از وزارت تعاون آورده شده اند، چندان دست نخورده اند و عباسی علی الظاهر همان راهی را می رود که سلفش در سازمان منحله تربیت بدنی می رفت. در حوزه جوانان نیز عملاً تعطیلی احساس می شود و علی الظاهر محمد عباسی ورزش و فلاش دوربین عکاسانش را بیشتر از حوزه جوانان دوست دارد و یا حداقل این گونه به نظر می رسد. اما در عمل وقوع امور مهم ورزش را از اتاق حمید سجادی مدعی ناکام وزارت ورزش و جوانان پی گرفت؛ مدعی ای که حاضر نشد پشت تریبون مجلس بگوید هیچ ارتباط با مشایی و رحیمی و چهره ای مستقل است که البته در آن صورت احتمالاً از مجلس رای می گرفت، اما این که چقدر در وزارت ورزش و جوانان ماندنی می شد، با خدا بود! حمید سجادی به عنوان تعیین کننده سیاست های وزارت ورزش و جوانان در ماه های اخیر خوانده می شود و به نظر می رسد عباسی بیشتر نمای بیرونی وزارتخانه را دارد و البته کنار وی، کسی نیست جز علی رغبتی مدیرکل دفتر برنامه ریزی و نظارت ورزش حرفه ای، یکی از کارشناسان سازمان تربیت بدنی که شاید نامش برای عموم یادآور کمیته شش نفره انتقالی فدراسیون فوتبال به نمایندگی از سازمان تربیت بدنی بود. رغبتی جزو معدود کارشناسان سازمان تربیت بدنی است که با تغییر مدیران ارشد ورزش، خودش را با شرایط وفق دهد و حالا در کنار حمید سجادی قرار گرفته تا اگرچه نامش به عنوان خط دهنده شناخته نشود اما با نزدیک شدن اواخر دولت احمدی نژاد، فعلاً دور، دور او و سجادی باشد. در این میان یکی از اتفاقاتی که با تشکیل وزارت ورزش و جوانان می بایست رخ می داد تا وزارت ورزش و جوانان ایران همچون برخی کشورها نقش پشتیبان را داشته باشد، انتقال پنجاه فدراسیون ورزشی به زیرمجموعه کمیته ملی المپیک طبق قاعده ای است که در تمام دنیا مرسوم است اما به واسطه تمایلات برخی روسای سازمان تربیت بدنی، هیچ گاه زمینه این اتفاق مهم و کلیدی فراهم نشده بود. اتفاقاً این دوره نیز چنین اتفاقی رخ نداد و حتی با تشکیل وزارت ورزش و جوانان، محمد عباسی نیز این اقدام مهم را انجام نداد تا قدرتش در ورزش تحلیل نرود. با این اوصاف اگر محمد عباسی تصمیم بگیرد یا به عباسی از طرف رئیس جمهور یا مشایی دستور داده شود که مثلاً حمید سجادی و علی رغبتی و یا هر شخص دیگر از جمله عباسی و مهره اش برای دبیرکلی، رئیس و دبیرکل آینده کمیته ملی المپیک شوند، ابزار تحقق این مسئله دست عباسی است و آن ابزار چیزی نیست جز رای روسای فدراسیون های ورزشی که عزل و نصبشان در حال حاضر در اختیار عباسی است و پس از نتایج تیم های ملی ایران در المپیک 2012 لندن، طبق روال معمول در مجمع کمیته ملی المپیک همان شخصی صاحب کرسی خواهد شد که مورد وثوق وزارت ورزش است، کما اینکه پیشتر نیز چنین بود و علی آبادی، قراخانلو و هاشمی طبا نیز همین گونه کمیته ملی المپیک را در سال های گذشته دراختیار خویش ساخته بودند. در این شرایط پیشنهاد می شود اهالی کمیته ملی المپیک با نمایندگان مجلس رایزنی کنند تا طرحی تحت عنوان قانون «انتقال فدراسیون های ورزشی و دارایی های این فدراسیون ها به کمیته ملی المپیک» به صحن علنی مجلس رفته و به تصویب نهایی برسد تا بر اساس این قانون دولت مکلف شود فدراسیون ها را همچون دیگر کشورهای جهان و عرف بین الملل زیرمجموعه کمیته ملی المپیک به عنوان نهاد عمومی غیردولتی قرار دهد و وزارت ورزش و جوانان تنها در حد پشتیبان مالی و تجهیزات توان دخالت داشته باشد تا خدای ناکرده تصمیمات سیاسی یا قدرت طلبی باعث تغییر روئسای فدراسیون های شایسته نشود. آیا چنین طرحی تدوین و در مجلس بعدی تصویب خواهد شد؟!