اهداف و سیاست ها (بخش اول)
آشنایی با برخی از دیدگاه های مجمع روحانیون مبارز (16)
برای شناخت یک حزب سیاسی لازم است با مبانی فکری، اهداف و سیاست های آن آشنا شد. در این راستا در چند شماره گذشته به بررسی مبانی فکری مجمع روحانیون مبارز از قبیل؛ وحدت دین و سیاست و اسلام نوگرا، روشنفکری دینی و مبارزه با تحجر، اندیشه امام و لزوم دفاع از انقلاب و نظام اسلامی، نفی استکبار و دفاع از مظلومان به ویژه فلسطین، صهیونیسم ستیزی، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، رابطه جمهوریت و اسلامیت، قانون اساسی و ولایت فقیه و مفاهیم عاریه گرفته شده از مکتب غربی چون توسعه سیاسی، آزادی، جامعه مدنی، اصلاح طلبی و ... پرداختیم و متذکر شدیم که اصولاً این مبانی از اساسنامه و بیانیه های رسمی این تشکل سیاسی استخراج شده و به نوعی نشان دهنده میزان وفاداری امروز این تشکل به این مبانی و اصول هم می باشد.
اما در راستای کامل تر شدن این شناخت تلاش خواهیم کرد در چند شماره آینده، با برخی از اهداف محوری و سیاست های «مجمع روحانیون مبارز» نیز آشنا شویم.
الف) اهداف
در مقدمه اساسنامه روحانیون مبارز «نگهبانی و حراست از انقلاب، دستاوردها و ارزش های آن و خط امام خمینی(ره)» مهم ترین هدف تأسیس مجمع شمرده شده است:
«مجمع روحانیون مبارز تهران با این هدف و پس از کسب رضایت و تأیید رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی(ره) که به کمک مالی ایشان منتهی شد، تشکل یافت تا به خواست خدا بتواند نقش خود را در نگهبانی و پاسداری از ارزش های انقلاب اسلامی و پیروی از خط همیشه جاوید معظم له ایفا نماید.»
نیز ماده سه اساسنامه، برخی از اهداف تشکیل روحانیون مبارز را در موارد زیر خلاصه کرده است:
1- نگاهبانی از مبانی و اهداف حقیقی اسلام که توسط وحی بیان شده و بر پایه اجتهاد و جهاد الهی قوام یافته و امروز در چهره انقلاب اسلامی ایران تجلی کرده است.
2- زنده نگه داشتن روح شدت و ستیز جامعه اسلامی علیه استکبار و همه دشمنان محارب و کینه توز اسلام و مسلمانان.
3- نشر و تبیین معارف اصیل اسلامی.
4- عنایت به اصول استوار «جدال احسن» نسبت به مخالفان.
5 - تحکیم مبانی وحدت و انسجام جامعه با رعایت ادب و احترام اسلامی.
6- تبیین شأن تاریخی نهاد مقدس روحانیت به عنوان پایگاه مطمئن اعتقاد و اندیشه اسلامی و سنگر مبارزه با استبداد و استعمار و همگام و همدل با محرومان و مستضعفان و پناهگاه مردم و پیشتاز فداکار در صحنه انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و تقویت همه جانبه این نهاد.
7- تکیه بر اصل ولایت فقیه و تبیین و تقویت مبانی تبلیغی و فرهنگی آن، به عنوان رمز عزت امت و ضامن حاکمیت اسلام ناب محمدی و استقلال و عظمت ایران و جوامع مسلمان.
8- اهتمام به امر حوزه های علمیه و مساجد به عنوان سنگرهای محکم و اصیل نشر معارف اسلامی.
9- نشر و تبیین اندیشه ها و مواضع رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) در مسائل مختلف، با تکیه بر مبارزه با اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبران، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی و دفاع از اسلام پابرهنگان، اسلام مستضعفان، اسلام ستم دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه اسلام ناب محمدی و زمینه سازی برای اجرای درست این رهنمودها.
01- تقویت قوای تقنینی، اجرایی و قضایی نظام جمهوری اسلامی و حمایت از آنها در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و رهنمودهای مقام معظم رهبری.
گفتنی است که در گذر زمان و طی سالیانی که از تأسیس مجمع روحانیون می گذرد، برخی اهداف، مانند بندهای دو، هفت و هشت در عمل کم رنگ شده است. در واقع همچون بسیاری دیگر از گروه های سیاسی در ایران، فعالیت در صحنه انتخابات، نمایانگر حضور مجمع در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی بوده است.
ب) سیاست ها
1-سیاست های داخلی
خط مشی روحانیون مبارز در این زمینه، در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی تعریف می شود. با توجه به اساسنامه این تشکل سیاسی روحانی، موارد زیر را می توان از اهداف مجمع در سیاست های داخلی برشمرد:
1/1- حفظ و حراست از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن؛
2/1- پیروی از خط امام خمینی(ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری؛
3/1- گفت وگو و جدال احسن با مخالفان
4/1- حمایت از ولایت فقیه؛
5/1- تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران.(1)
علاوه بر راهبردهای کلی یاد شده، برخی دیگر از خط مشی های مجمع در سیاست داخلی به شرح زیر است:
6/1- نظام حزبی مطلوب
مجمع روحانیون مبارز به جامعه ای چند صدایی که در آن آرا و اندیشه های گوناگون در تعامل و تضارب باشند، اعتقاد دارد. بر این اساس نگاه مجمع به فعالیت های حزبی در جامعه، مثبت است.
این تشکل روحانی ضمن آنکه فعالیت احزاب را جایز می شمارد، بر تکثر و تعدد آن نیز تأکید دارد. کروبی عضو و دبیرکل پیشین مجمع روحانیون در این ارتباط می گوید: «جمعیت ما، جمعیتی است که از ابتدا طرفدار توسعه سیاسی، تضارب افکار، جامعه مدنی، تکثر ]بوده[، حتی تحمل حرف های مخالفین را هم داشتند.»(2)
7/1- روحانیت و تحزب
دیدگاه اعضا نشان می دهد که مجمع با تشکیل احزاب سیاسی توسط روحانیان موافقند. با وجود این، مجمع روحانیون خود را یک حزب سیاسی نمی داند، بلکه در راستای ایفای نقش دینی به فعالیت سیاسی می پردازد. سیدمحمد خاتمی، در این باره می گوید: «بنای ما این نبوده که یک حزب در مقابل یا کنار احزاب دیگر تأسیس کنیم، بلکه می خواهیم از موضع روحانی بودن به وظایف دینی و اسلامی خود در چارچوب جمهوری اسلامی عمل کنیم. البته روحانیت کارکرد سیاسی دارد و مانند دیگران در تمامی امور سیاسی مشارکت و حضور دارد.»(3)
اعضای مجمع روحانیون مبارز بر این اعتقادند که فعالیت احزاب در صحنه سیاسی جامعه ایران موجب رونق انتخابات و حضور و مشارکت فعال مردم در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می شود. مهدی کروبی دبیر وقت مجمع، موضع رسمی تشکل خود را در این باره چنین بیان کرد: «ما از ابتدا طرفدار احزاب بوده ایم و اگر مسئولیتی هم داشته باشیم، احزاب را برای فعالیت سالم تشویق و ترغیب می کنیم و معتقدیم در صحنه سیاسی امروز کشور، وجود احزاب لازم و ضروری است. ما باید تلاش کنیم که تشکل ها و احزاب باشند و رقابت های جدی با هم داشته باشند، اما رقابتی سالم و صمیمی با حفظ حرمت و ادب؛ بتوانند از همدیگر نقد و انتقاد داشته باشند.» (4)
دلیل اصلی ضرورت وجود احزاب از دیدگاه مجمع روحانیون، اعتقاد به کارکرد کنترلی و نظارتی احزاب در راستای حفظ تحرک و پویایی در جامعه اسلامی است. کروبی در این باره ابراز می دارد: «اگر بخواهند جامعه مدنی باشد و آزادی باشد و دموکراسی باشد و جامعه چند صدایی باشد معتقد به ]وجود[ تشکل و احزاب گوناگون هستیم.»(5) «... من مکرر صحبت کرده ام روی تقویت احزاب، احزاب فراگیر، تشکل های مختلف. اگر بخواهید جامعه باز باشد، نظارت باشد، موازنه باشد، عیب و نقص ها گفته شود، کم و کاستی ها گفته شود، لازمه اش وجود احزاب و تشکل ها و مطبوعات آزاد است.»(6)
اندیشه سیاسى مسلمانان 145
فتح الله پریشان
مبانی نظری اندیشه سیاسی همدانی
آفاق
شهاب زمانى
نگاهی به گرایش های فمینیستی-5
اصطلاحات
گسترش رویکرد ساختارگرایانه
درک بینش ساختارگرا پیچیده نیست. اگر به خانه خود نگاه کنیم متوجه اجزایی می شویم که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و این اجزا با در کنار هم قرار گرفتن، کلیتی معنادار به نام خانه را ساخته اند. ترتیب قرار گرفتن لوازم خانه می تواند صورت های متفاوتی داشته باشد ولی همواره آن چیزی که ثابت است خود ساخت خانه است.
با سیری در آن دسته از متون علمی و فلسفی که خود ساختارگرا بوده اند و یا به ساختارگرایی پرداخته اند، می توان این تعریف جامع و مانع را از مفهوم ساخت استنباط کرد: «ساخت، شبکه روابط عناصر یک نظام در رابطه متقابل با یکدیگر است که این روابط می تواند طبق قواعد همنشینی و جانشینی صورت های جدید و گوناگونی به خود بگیرد و در عین حال کلیت یک ساخت واحد و ثابت را حفظ کند.»
ریشه های تفکر ساختی را می توان در آرای متفکران متقدمی چون «لایبنیتس» و حتی رواقیون یونان ردیابی کرد، اما در حقیقت حدود یک قرن پیش با انتشار کتاب دوره زبان شناسی عمومی «فردیناندو سوسور» در ژنو بود که تفکر ساخت گرا شکلی دقیق و منظم به خود گرفت و بارور شد.
به نظر می رسد، این جمله سوسور در کتاب زبان شناسی عمومی که «در زبان، تنها تفاوت وجود دارد»، همان نقطه اتکایی را ایجاد کرد که «ارشمیدس» به دنبالش بود تا دنیا را بر آن بنا کند و نفوذ و مقاومت زیاد ساختارگرایی، ریشه در قوت و استحکام این نقطه محوری نظریه زبان شناسی ساختاری سوسور دارد. با بررسی میزان نفوذ ساختارگرایی می توان، تصویری کلی تر و کل نگرتر از این رهیافت به دست آورد.
تفکر ساخت گرایانه به زبان شناسی و نشانه شناسی محدود نشد. این رویکرد به همه جا سرایت کرد. فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی، نقد ادبی، مطالعات فرهنگی، روانکاوی، فلسفه علم و تاریخ و سایر رشته ها هرکدام به نحوی از ساختارگرایی تأثیر پذیرفتند و درون خود نظریه هایی مبتنی بر دیدگاه ساختارگرا را پرورش دادند و همچنین این رشته های علمی نیز متقابلاً بر ساختارگرایی تأثیراتی گذاشتند و با برقراری روابط بینامتنی، این تحولات را به یکدیگر اشاعه دادند. به عنوان مثال، «لاکان» در حوزه روانکاوی فرویدی ساختارگرایی را بسط می دهد، «لوی اشتراوس» با همین دیدگاه، در انسان شناسی دست به کشف ساختار ناپیدای نظام های خویشاوندی در جوامع قبیله ای می زند و «رولان بارت» در نشانه شناسی و اسطوره شناسی با همین رویکرد، دست به تحلیل می زند.
ساختارگرایی، هم به مثابه یک دیدگاه کل نگرانه و هم به مثابه یک روش، چند دهه یکه تاز دنیای اندیشه بود و در همه جا سلطه خود را پهن کرد. به طور مثال در علوم اجتماعی کارکردگرایی، ملقب به کارکردگرایی ساختاری شد و جالب تر این که تضادگرایان و تحول خواهان مارکسیست نیز که درست در نقطه مقابل اندیشه محافظه کارانه کارکردگرایی و ساختارگرایی قرار دارند، مارکسیسم ساختارگرا را تأسیس کردند.